دختر کوچولویی به باباش زنگ زد و گفت:بابا داری میای خونه شیرنی میخری...؟
جیبشو نگاه کرد و دید نمیتونه..!
.
.
.
.
.
.
.
.
ماشینشو زد کنار خیابون پیاده شد آروم و با خجالت گفت: آزااااااادی آزااااادی 2 نفر
:"(((
سلامتی همه پدرا