ﺭﻭﺍﯾﺖ ﺍﺳﺖ ﺭﻭﺯﯼ ﺷﯿﺦ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺳﻔﺮﻩ ﺷﺎﻡ ﺑﻪ ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ
ﮔﻔﺖ : ﺩﯾﺲ ﮐﻮ ؟
ﭘﺲ ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ ﯾﮏ ﺑﻪ ﯾﮏ ﺑﻪ ﻣﺎﻧﻨﺪ ﻓﻨﺮ ﺍﺯ ﺟﺎ ﭘﺮﯾﺪﻩ ﻭ ﻫﺮ ﯾﮏ
ﺑﻪ ﺩﻧﺒﺎﻝ ﺩﯾﺲ ﺭﻭﺍﻧﻪ ﮔﺸﺘﻨﺪ . ﻋﺪﻩ ﺍﯼ ﺍﺯ ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﺗﺎ
ﭘﺎﺳﯽ ﺍﺯ ﺷﺐ ﻧﺎﮐﺎﻡ ﺩﺭ ﯾﺎﻓﺘﻦ ﺩﯾﺲ ﮔﺸﺘﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻧﻌﺮﻩ ﺯﻧﺎﻥ
ﻭ ﺟﺎﻣﻪ ﺩﺭﺍﻥ ﺳﺮ ﺩﺭ ﺯﯾﺮ ﺧﺸﺘﮏ ﺧﻮﺩ ﻧﻬﺎﺩﯾﻨﻪ ﺑﻮﺩﻧﺪ ﻭ ﻧﺰﺩ
ﺷﯿﺦ ﺁﻣﺪﻧﺪ ﻭ ﻋﺬﺭ ﺗﻘﺼﯿﺮ ﺧﻮﺍﺳﺘﻨﺪ .
ﺷﯿﺦ ﮔﻔﺖ : ﺁﺏ ﺷﻨﮕﻮﻟﯽ ﺑﯿﺎﻭﺭﯾﺪ ﮐﻪ ﺩﯾﺲ ﺭﺍ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺩﺭ
ﺧﺸﺘﮏ ﺧﻮﯾﺶ ﭘﻨﻬﺎﻥ ﻧﻤﻮﺩﻩ ﺑﻮﺩﯾﻢ ﺗﺎ ﺷﻤﺎ ﺭﺍ ﺍﻭﺳﮕﻞ
ﺑﻨﻤﺎﯾﯿﻢ , ﺗﺎ ﺑﻬﺎﻧﻪ ﺍﯼ ﺑﺮﺍﯼ ﺷﺎﺩﻣﺎﻧﯽ ﻭ ﺗﻔﺮﺡ ﺫﺍﺕ ﺑﺎﺷﺪ .
ﭘﺲ ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ ﮐﻪ ﺍﺯ ﺍﯾﻦ ﺷﻮﺧﯽ ﻧﺎﻫﻨﺠﺎﺭ ﺷﯿﺦ ﺑﻪ ﺷﮕﻔﺖ ﺁﻣﺪﻩ
ﺑﻮﺩﻧﺪﯼ ﺁﺏ ﺷﻨﮕﻮﻟﯽ ﺭﺍ ﺁﻭﺭﺩﻧﺪ ﻭ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﺷﯿﺦ ﺭﻓﺘﻨﺪ ﺑﺎﻻ
ﻭ ﺧﺸﺘﮏ ﻫﺎ ﺍﺯ ﭘﺎﯼ ﺍﻓﮑﻨﺪﻩ ﻭ ﺣﺮﮐﺎﺕ ﻣﻮﺯﻭﻥ ﻭ ﻫﻠﯿﮑﻮﭘﺘﺮﯼ
ﻫﺎ ﺑﺰﺩﻧﺪ ...
ﺷﯿﺦ ﻧﻌﺮﻩ ﻣﯿﺰﺩ ﻭ ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ ﺑﺎﻻ ﻭ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﻣﯿﭙﺮﯾﺪﻧﺪ ﻭ ﺧﺸﺘﮏ
ﻫﺎ ﻣﯿﺪﺭﯾﺪﻧﺪ !! ﻣﺮﯾﺪﯼ ﺑﺎ ﺷﻤﻊ ﻭ ﺁﯾﻨﻪ ﺁﻧﭽﻨﺎﻥ ﺍﻓﮑﺖ ﻫﺎﯼ
ﻧﻮﺭﯼ ﻣﯿﺪﺍﺩ ﮐﻪ ﺷﯿﺦ ﺗﮏ ﻧﻌﺮﻩ ﺍﯼ ﺭﺍ ﺗﻘﺪﯾﻢ ﺍﻭ ﮐﺮﺩ .
ﺳﭙﺲ ﺷﯿﺦ ﻣﯿﮑﺮﻭﻓﻮﻥ ﺑﻪ ﺩﺳﺖ ﮔﺮﻓﺘﻪ ﺑﺎ ﺻﺪﺍﯼ ﻫﯿﻮﻻﯾﯽ
ﺑﮕﻔﺖ " : ﺩﯼ ﺟﯽ ﺷﯿﺦ " ﻭ ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ ﯾﮑﺒﺎﺭﻩ ﺍﺯ ﺣﺎﻝ ﺭﻓﺘﻨﺪ .
ﻭ ﺍﯾﻨﮕﻮﻧﻪ ﺷﺪ ﮐﻪ ﺷﯿﺦ ﻣﺤﻔﻞ ﺁﻥ ﺷﺐ ﺭﺍ ﺩﯾﺱ ﮐﻮﻭ ﻧﺎﻣﯿﺪ
ﮐﻪ ﺑﻌﺪ ﻫﺎ ﺑﻪ ﺩﯾﺴﮑﻮ ﺗﺒﺪﯾﻞ ﺷﺪ ...!!!
ﺭﻭﺯﯼ ﺷﯿﺦ ﺑﻪ ﻫﻤﺮﺍﻩ ﭼﻨﺪ ﺗﻦ ﺍﺯ ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ ﻏﻨﯽ ﻭ
ﻣﺎﯾﻪ ﺩﺍﺭﺵ ﺣﻮﺍﻟﯽ ﻣﯿﺪﺍﻥ ﮐﺎﺝ ﻣﺸﻐﻮﻝ ﺩﻭﺭ ﺩﻭﺭ ﺑﻮﺩﻧﺪﯼ.
ﺗﯿﭗ ﺧﻔﻦ ﺷﯿﺦ ﺑﺎﻋﺚ ﺟﻠﺐ ﺗﻮﺟﻪ ﺩﺍﻓﺎﻥ ﺣﺎﺿﺮ ﺩﺭ ﻣﺤﻔﻞ ﺩﻭﺭ ﺩﻭﺭ ﺷﺪﻩ ﺑﻮﺩ.
ﺑﻪ ﻧﺎﮔﻪ ﭼﺸﻢ ﻣﺒﺎﺭﮎ ﺷﯿﺦ ﺑﻪ (ﺩﺍﻓﯽ ﺍﺳﻤﯽ) ﺍﻓﺘﺎﺩ!
ﭘﺲ ﺷﯿﺦ ﺷﯿﺸﻪ ﺑﺮﻗﯽ ﺍﺗﻮﻣﺒﯿﻞ ﻣﺮﯾﺪ ﺭﺍ ﭘﺎﯾﯿﻦ ﺑﺪﺍﺩ ﻭ ﭼﺸﻤﮑﯽ
ﻋﺎﺭﻓﺎﻧﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺧﻠﻮﺹ ﺩﻝ ﺑﻪ ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺣﻮﺍﻟﻪ ﻧﻤﻮﺩﻧﺪﯼ!
ﺩﺧﺘﺮﮎ ﺧﻨﺪﻩ ﻣﻠﯿﺤﯽ ﺑﻪ ﺷﯿﺦ ﻧﺜﺎﺭﻩ ﮐﺮﺩ! ﺩﺭ ﮐﻤﺎﻝ ﻧﺎ ﺑﺎﻭﺭﯼ ﺷﯿﺦ
ﺍﺯ ﺩﺍﺩﻥ ﻧﻤﺮﻩ ﺗﻠﻔﻦ ﺧﻮﯾﺶ ﺍﺟﺘﻨﺎﺏ ﻧﻤﻮﺩﯼ!
ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ ﺧﺸﺘﮏ ﺑﺮ ﮐﻒ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ ﮐﻪ یاشیخ!
ﮐﺎﺭ ﺭﺍ ﺁﻥ ﺑﮑﺮﺩ ﮐﻪ ﺗﻤﺎﻡ ﺑﮑﺮﺩ!
ﭼﻪ ﺣﮑﻤﺘﯽ ﺩﺭ ﻧﺪﺍﺩﻥ ﻧﻤﺮﻩ ﺗﻠﻔﻦ ﺑﻮﺩﻧﺪﯼ که
ﻣﺎ ﻫﻤﭽﻮﻥ ﺁﻓﺘﺎﺏ ﭘﺮﺳﺖ ﺍﺯ ﺁﻥ ﺟﺎﻫﻠﯿﻢ!؟
ﺷﯿﺦ ﺷﯿﺸﻪ ﺭﺍ ﺑﺎﻻ ﺑﺪﺍﺩ ﻭ ﺻﺪﺍﯼ ﺿﺒﻂ ﮐﻪ ﺁﻫﻨﮓ (ﻧﺎﺭﯼ ﻧﺎﺭﯼ ﻧﺎﺭﯼ)
ﺑﻮﺩ ﺭﺍ ﮐﻢ ﻧﻤﻮﺩ ﻭ ﭘﺎﺳﺦ ﺑﺪﺍﺩ:
هماﻧﺎ ﺩﺧﺘﺮﺍﻥ ﺁﻫﻦ ﭘﺮﺳﺘﻨﺪ!
ﺁﻥ ﺩﺍﻑ ﺍﺳﻤﯽ ، ﺍﺯ ﺑﺮﺍﯼ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﻣﺮﯾﺪ ﺑﺮ ﻣﺎ ﺧﻨﺪﻩ ﺯﺩ.
ﮐﻪ ﺍﮔﺮ ﻓﺮﺩﺍ ﺑﺎ ﭘﯿﮑﺎﻥ67 ﮔﻮﺟﻪ ﺍﯼ ﺧﺴﺘﻪ ﯼ ﺧﻮﺩﻣﺎﻥ ﺍﻭ ﺭﺍ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺑﺒﺮﯾﻢ
ﺗﺎﺯﻩ ﻫﻮﯾﺖ ﻭﺍﻗﻌﯿﺶ ﻣﻌﻠﻮﻡ ﻣﯿﺸﻮﺩ!
ﻣﺮﯾﺪﺍﻥ ﭼﻮ ﺍﯾﻦ ﺳﺨﻦ ﺑﺸﻨﯿﺪﻧﺪ ،
ﺑﻪ ﺗﺮﺗﯿﺐ ﺣﺮﻭﻑ ﺍﻟﻔﺒﺎ ﺍﺯ ﻣﺎﺷﯿﻦ ﭘﯿﺎﺩﻩ ﺑﮕﺸﺘﯽ ﻭ ﺩﺳﺖ ﺑﺮ ﺳﺮ ﺯﻧﺎﻥ ﻭ ﮐﻼﻍ ﭘﺮ ﮐﻨﺎﻥ
ﺗﺎ ﺍﺗﻮﺑﺎﻥ ﺻﺪﺭ ﺭﻓﺘﻪ ﻭ ﺍﺯ ﺧﺮﻭﺟﯽ ﺍﻭﻝ ﻭﺍﺭﺩ ﺧﯿﺎﺑﺎﻥ ﺷﺮﯾﻌﺘﯽ ﺷﺪﻧﺪﯼ
ﻭ ﺍﺯ ﭘﻞ ﺭﻭﻣﯽ ﺑﻪ ﻗﯿﻄﺮﯾﻪ ﺭﺳﯿﺪﻧﺪﯼ ﻭ ﺩﺭ ﺍﯾﻦ ﺣﻠﻘﻪ ﺗﺎ ﺍﺑﺪ ﺑﺎﻗﯽ ﻣﺎﻧﺪﻧﺪ
کودکی به مامانش گفت، من واسه تولدم دوچرخه می خوام. بابی پسر خیلی شری بود. همیشه اذیت می کرد. مامانش بهش گفت: آیا حقته که این دوچرخه رو برات بگیریم واسه تولدت؟ بابی گفت: آره. مامانش بهش گفت، برو تو اتاق خودت و یه نامه برای خدا بنویس و ازش بخواه به خاطر کارای خوبی که انجام دادی بهت یه دوچرخه بده.
بقیه در ادامه مطلب
ﯾﻪ ﭘﺴﺮﺍﯾﯽ ﻫﺴﺘﻦ ﮐﻪ . . .
ﺻﺪﺍﯼ ﺧﻨﺪﻩ ﻫﺎﺷﻮﻥ ﺗﻮ ﺧﯿﺎﺑﻮﻥ ﻣﯿﭙﯿﭽﻪ
ﺷﻠﻮﺍﺭﺍﺷﻮﻥ ﻧﻪ ﺧﯿﻠﯽ ﺑﺮﺍﺷﻮﻥ ﺑﺰﺭﮔﻪ ﻧﻪ
ﺧﯿﻠﯽ ﮐﻮﭼﯿﮏ
ﺍﺑﺮﻭﻫﺎﺷﻮﻥ ﻓﺎﺑﺮﯾﮏ ﺧﻮﺩﺷﻮﻧﻪ
ﻫﻤﻮﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﻧﻪ ﻟﮑﺴﻮﺯ ﺩﺍﺭﻥ ﻧﻪ ﮐﻤـﺮﯼ ..!
ﺍﻣﺎ ﻣـﺮﺍﻡ ﺩﺍﺭﻥ
ﭼﺸﻤﺸﻮﻥ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﮐﺎﺭ ﻧﻤﯽ ﮐﻨﻪ
ﺩﻧﺒﺎﻝ ﻣﻮﯼ ﺑﻠﻮﻧﺪ ﻭ ﭼﺸﻢ ﺁﺑﯽ ﻧﯿﺴﺘﻦ
ﭘﺴﺮﺍﯾﯽ ﮐﻪ ﻣﻮﺯﯾﮑـ ﻫﺎﯼ ﺧﺎﺭﺟﯽ ﺭﻭ ﺑﺪﻭﻥ ﻣﻌﻨﯽ ﮐﺮﺩﻥ ﺣﻔﻆ ﻧﻤﯿﮑﻨﻦ
ﭘُــــﺰ ﻧﻤﯿـــــــﺪﻥ
ﭘﺎﺗﻮﻕ ﺷﻮﻥ ﻣﻬﻤﻮﻧﯽ ﻭ ﺷﯿﺸﻪ ﻭ ﺍﻧﻮﺍﻉ ﻣﺸﺮﻭﺑﯽ ﺟﺎﺕ ﻧﯿﺴﺖ
ﺁﺭﻩ ﺭﻓﯿـﻖ ..!
ﺍﻭﻧﺎﯾﯽ ﮐﻪ ﺗﮑﯿﻪ ﮐﻼﻣﺸﻮﻥ ﻣﻌﺮﻓﺘﻪ
ﺑﯽ ﺭﯾﺎ، ﺑﺎ ﺧﺪﺍ، ﻣﻬـﺮﺑﻮﻥ ﻭ ﺑﺎ ﻣﺴﺌﻮﻟﯿﺘﻦ
ﺁﺩﻡ ﻣﯿﺘــﻮﻧﻪ ﺑﻬﺸﻮﻥ ﺗﮑﯿﻪ ﮐﻨﻪ
ﮐﻨﺎﺭﺷـﻮﻥ ﺁﺭﺍﻣﺶ ﺩﺍﺭﯼ
ﮐﻨـﺎﺭﺵ ﺑﺎﺷﯽ ﯾﺎ ﻧﺒﺎﺷﯽ ﺣﻮﺍﺳﺶ ﺑﻪ ﺑﻘﯿﻪ ﺩﺧﺘﺮﺍ ﻧﯿﺴﺖ
ﻭ ﺁﺩﻡ ﻫﺎ ﺭﻭ ﻣﺜﻞ ﻫـﻢ ﻧﻤﯽ ﺑﯿﻨﻦ
ﺍﯾﻦ ﺟﻮﺭ ﭘﺴﺮﺍ ﺧﯿﻠﯽ ﻣـﺮﺩﻥ
ﺧﯿﻠﯽ ﺗﮑﻦ، ﺧﯿﻠﯽ ﺧﺎﺻﻦ ...
ﺧﯿﻠﯽ ﺷﻮﺧﻦ ﻭ ﺟﻨﮕﻮﻟﮑـ ﺑﺎﺯﯼ ﺩﺭﻣﯿـﺎﺭﻥ
ﻭﻟﯽ ﺍﺣﺴﺎﺱ ﺷﻮﻥ ﻗﻮﯾﻪ
ﺁﻩ ﮐﻪ ﺑﮑﺸﻦ ﺧﺪﺍ ﺩﻧﯿﺎ ﺭﻭ ﻭﺍﺳﺸﻮﻥ ﺯﯾﺮ ﻭ ﺭﻭ ﻣﯿﮑﻨﻪ
اگر احیانا كسي ازين مدل پسرا پیدا کرد حتما خیلی خوش شانس بوده.....
باید قدرشو بدونه
مردی داشت در خيابان حركت مي كرد كه ناگهان
صدايي از پشت گفت: اگر يك قدم ديگه جلو بروي كشته مي شوي.
مرد ايستاد و در همان لحظه آجري از بالا افتاد جلوي پایش.مرد
نفس راحتي كشيد و با تعجب دوروبرش را نگاهكرد اما كسي را نديد
.به راهش ادامه داد.به محض اينكه مي خواست از خيابان رد بشود
باز همان صدا گفت : بايست... مرد ايستاد و در همان لحظه ماشيني
با سرعتی عجيب از کنارش رد شد.بازهم نجات پيدا كرده بود.مرد پرسيد
تو كي هستي و صدا جواب داد : من فرشته نگهبان تو هستم .مرد فكري
كرد و گفت :- اون موقعي كه من داشتم ازدواج مي كردم کدام گوری بودي ؟؟؟
روزی مریدان نزد شیخ رفتند و از او پرسیدند:
یا شیخ! فیلترینگ بدتر است یا کم بودن پهنای باند؟
شیخ نگاه معنی داری به آنها کرد و فرمود:
هیچکدام! چیزی در اینترنت هست که از هر دوی
اینها بدتر و اعصاب خردکن تر است!
مریدان با حیرت به شیخ نگریستند و فرمودند:
يا شیخ! از فیلترینگ بدتر چیست؟
شیخ فرمود: مشاهده این لینک تنها برای اعضا سايت
امکان پذیر است. برای ثبت نام اینجا کلیک کنید!
بعد از این سخن مریدان نعرهها زدند و گریبان پاره کردندي و لپ تاپ های
خود را به زمین کوبیدندي، فغان كشان به رشته كوهاي آلپ پناه بردندي!!
دختر : من توی دردسر افتادم ...
پسر : چی شده مگه ؟؟؟
دختر : یه موش توی خونم دیدم
پسر : خب این که طوری نیست ... تنها چیزی که نیاز داری یه تله موشه ...
دختر : من تله موش ندارم
پسر : خب یه دونه بخر
دختر : نمیدونم از کجا باید بخرم
پسر : خب اگه بخوای من میتونم تله موش خودمو بهت بدم
دختر : خیلی خوبه ممنون
پسر : خب الان تنها چیزی که لازم داری یه کم پنیره که بذاری روی تله موش
... دختر: من هیچی پنیر ندارم
پسر : اشکال نداره . یه تیکه نون بردار روش روغن بمال بذار روی تله موش
دختر : من روغن ندارم
پسر : خب همون یه تیکه نون خالی بذار روش
دختر : من نون هم ندارم
پسر : میتونم بپرسم اون موش تو خونه تو چه غلطی میکنه :))))
بعضی ها شبا با عشقشون
اس ام اس بازی میکنن تا خوابشون ببره...
بعضی ها هم مث من با چراغ قوه ی
موبایلـشون نور میندازن تو چشم پشه ها
قبل از دوست شدن با دختر
وضعیت روحی ------ 100% کاملا سالم و سروحال بدون هیچ مشکلی
وضعیت جسمی ------ 100% سالم و بدون هیچ نقص عضوی
وضعیت احساسی ---- 100% عاشق و پر احساس
وضعیت مالی ------- 100% وضع مالی توپ
2 ماه بعد از دوست شدن با دختر
وضعیت جسمی ----- 30% کر شدن بخاطر جیغ های مکرر دختر
وضعیت روحی ------ 5 % افسردگی روحی و نداشتن انگیزه به زندگی
وضعیت احساسی ---- 3 % نداشتن احساس و عشق بخاطر شکست خوردن در عشق
وضعیت مالی ------ 0 % سرکیسه شدن کامل توسط دختر
امروز گوشی عممو رو بدون این که بفهمه برداشتم و اسمم رو از “اسم خودم” به ” ۲۰۰۰۹۰۲۲ ” تغییر دادم. بعد با گوشی خودم این پیامک رو براش فرستادم:
” مشترک گرامی، ضمن عرض تبریک به مناسبت فرا رسیدن عید سعید فطر و آرزوی قبولی طاعات و عبادات شما، به عرض میرساند شما در قرعه کشی همراه اول به مناسبت عید سعید فطر، برنده یک دستگاه خودروی mazda 3 شده اید. ضمن عرض تبریک لطفا جهت دریافت جایزه عدد (یه عدد ده رقمی)
را به همین شماره بفرستید.
هیچکس تنها نیست. همراه اول ”
بنده خدا از ظهر تا حالا بالای بیست بار اون کد(عدد ده رقمی) رو داره برام میفرسته و من هر دفعه بهش جواب میدم:
…” مشترک گرامی کد ارسالی شما صحیح نمیباشد.لطفا مجددا ارسال فرمائید”
الان اسمس داده : برو گمشو همراه اول
منم اسمس دادم: مشترک گرامی حالا که فحش میدهید مزدا که سهل است دسته بیل هم بهتون نمیدیم
یکی از عذابای الهی هم اینه که بری دستشویی بشینی
یهو ببینی یه مگسم داره تو دستشویی دورت میچرخه
دیگه نه میتونی فکر کنی نه زور بزنی
) با عصبانیت برین جلوش و تو چشاش زل بزنین و بگین چیه به من خیره شدی ؟ چیزی میخوای ؟ به غیر از من کس دیگری هم هست که بتونی نگاش کنی ...... همش خیره شدی به من که چی بشه ؟ حالا اینا به کنار . چرا چشمک میزنی ؟ چرا ابروهاتو واسه من بالا و پایین می کنی ؟ خجالت بکش. شرم کن . 05 نکنه در موردم فکرای بد میکنی ؟ اصلا چه معنی داره یه دختر به پسر چشمک بزنه
بقیه را در ادامه مطلب بخوانید
عزیزان نظر یادتون نره
ﺑﺎﺑﺎﻡ ﺍﺯ ﺧﻮﺍﺏ ﭘﺮﯾﺪ ﯾﻬﻮ ﻗﺎﻃﯽ ﮐﺮﺩ
ﺳﺮﺷﻮ ﺍﺯ ﭘﻨﺠﺮﻩ ﮐﺮﺩ ﺑﯿﺮﻭﻥ ﺩﺍﺩ ﺯﺩ:
ﺍﻣﯿﺮ ﻋﻠﯽ ﺗﻮﻟﻪ ﺳﮓ ِ حلوا خور دهن مارو سرویس کردی
ﯾﻪ ﺟﺎ ﺑﺘﻤﺮﮒ ﺩﯾﮕﻪ ﮐﺮه خر!
همه با هم یک صدا بخونیم
ﺗﺎب ﺗﺎب ﻋﺒﺎﺳﯽ ، اﺳﺘﺎد ﻣﻨﻮ ﻧﻨﺪازی !
“ جمعی از دانشجویان مشروط ”
***
4 صفحه درس خوندم بیهوش شدم…
میترسم وسط امتحانات برم تو کما!
ادامه مطلب
چنین گفت رســتم به سهـــراب یل*****که من آبـــرو دارم انــــــدر محـــل
مکن تیز و نازک ، دو ابـروی خود****دگر سیخ سیـخی مکن؛ مـوی خود
شدی در شب امتــــــحان گرمِ چت*****بروگــمشو ای خــاک بر آن سـرت
اس ام اس فرستادنت بس نبــــــــود****که ایمـیل و چت هم به ما رو نمـود
رهـا کن تو این دختِ افراسیــــــاب*****که مامش ترا می نمــــاید کبــــــاب
اگر سر به سر تن به کشتن دهیـــم*****دریغـــا پسر، دستِ دشــمن دهیـــم
چوشوهر دراین مملکت کیمــیاست****زتورانیان زن گرفتـــــن خطـــاست
خودت را مکن ضــــایع از بهــراو****به دَرست بـــپرداز و دانش بجـــــو
بقیه در ادامه مطلب
روزی یک مرد ثروتمند ،پسر بچه کوچکش را به یک ده برد تا به او نشان دهد مردمی که در آن جا زندگی می کنند ،
چقدر فقیر هستند.
آنها یک روز یک شب را در خانه محقر یک روستایی به سر بردند.
در راه بازگشت و در پایان سفر ، مرد از پسرش پرسید :
نظرت درباره مسافرتمان چه بود؟
پسر پاسخ داد: عالی بود پدر …
پدر پرسید: آیا به زندگی آنها توجه کردی؟
پسر پاسخ داد: فکر کنم.
پدر پرسید : چه چیز از این سفر یاد گرفتی؟
پسر کمی اندیشید و بعد به آرامی گفت :
بقیه در ادامه مطلب
زن به شیطان گفت : آیا آن مرد خیاط را می بینی ؟
میتوانی بروی وسوسه اش کنی که همسرش را
طلاق دهد ؟
شیطان گفت : آری و این کار بسیار آسان است
پس شیطان به سوی مرد خیاط رفت و به هر طریقی
سعی می کرد او را وسوسه کند اما مرد خیاط همسرش
را بسیار دوست داشت و اصلا به طلاق فکر هم نمی کرد
پس شیطان برگشت و به شکست خود در مقابل مرد خیاط اعتراف کرد
سپس زن گفت : اکنون آنچه اتفاق می افتد ببین و تماشا کن
زن به طرف مرد خیاط رفت و به او گفت :
چند متری از این پارچه ی زیبا میخواهم پسرم میخواهد آن را به
معشوقه اش هدیه دهد پس خیاط پارچه را به زن داد سپس آن زن
رفت به خانه مرد خیاط و در زد و زن خیاط در را باز کرد وآن زن به او
گفت : اگر ممکن است میخواهم وارد خانه تان شوم برای ادای نماز و
زن خیاط گفت :بفرمایید،خوش آمدید و آن زن پس از آنکه نمازش تمام شد
آن پارچه را پشت در اتاق گذاشت بدون آنکه زن خیاط متوجه شود
و سپس از خانه خارج شد و هنگامی که مرد خیاط به خانه برگشت
آن پارچه را دید و فورا داستان آن زن و معشوقه ی پسرش را به یاد آورد
و همسرش را همان موقع طلاق داد.
سپس شیطان گفت : اکنون من به کید و مکر زنان اعتراف می کنم
و آن زن گفت :کمی صبر کن.نظرت چیست اگر مرد خیاط و همسرش را
به همدیگر بازگردانم؟؟؟!!!
بقیه در ادامه مطلب
- هفت نفر دکترند یک نفر مهندس
- هفت نفر عینکی اند یک نفر بدون عینک
- هفت نفر غیر آخوندند یک نفر آخوند
- هفت نفر ریش دارند یک نفر بی ریش
- هفت نفر راست دست هستند یک نفر چپ دست
- هفت نفرسرکار و نخودی اند یک نفررئیس جمهور
رفتم شیرینی بخرم
به شیرینی فروشه میگم این شیرینی کشمشیا چرا توش کشمش نیست؟
یارو میگه شما شیرینی ناپلئونی می خرین لا هر کدوم ناپلئونه؟
تا حالا اینقد قانع نشده بودم تو زندگیم.
گاهی انقد تو کارام “دس دس” میکنم که
یهو اطرافیانم پا میشن شروع میکنن رقصیدن …
.
.
غضنفر زنشو میبره سونوگرافی
بهش میگن پسر داری میگه تو رو خدا بگین اسمش چیه
آیا میدانید: اگر سر پرگار گیج برود بیضی میکشد!؟
آیا میدانید: جاده چالوس از خود چالوس معروف تره!؟
آیا میدانید: نه کوه به کوه می رسه ، نه آدم به آدم !؟
آیا میدانید: ته خیار سرشار از ویتامین حقیقت است ؟
آیا میدانید: روغن مار ۱۰۰% گیاهی به فروش میرسد !؟
آیا میدانید: اگر تانک رو تو دنده روشن کنین، شلیک میکنه!؟
آیا میدانید: ته بستنی قیفی میهن تکه ای از بهشت است !؟
بقیه در ادامه مطلب
حیف نون اومد از هواپیما پیاده شه، شلوارش افتاد پایین.
زود کشید بالا، داد زد: کو اون خانمه که گفت کمربندها رو باز کنید؟
ساعت شش صبح تو رادیو گفت:
"با هرکی قهرین همین الان بهش زنگ بزنین و آشتی کنین."
والا با هر کی هم آشتی باشیم اون موقع صبح بهش زنگ بزنیم باهامون قهر
می کنه!
بعد مهمانی از روی مبل بلند میشن
میگن خوب زحمت دادیم خداحافظ
2-دو قدم جلو تر خداحافظ
3-جلو در خداحافظ دیگه ما رفتیم
4-داخل حیاط با صدای بلند
منزل ما هم تشریف بیارین ،خداحافظــــــــــــــــــــ
5-جلو در حیاط (ساعت 1 نصف شب)
بریم دیر وقته الان همسایه ها بیدار میشن خداحافظ خداحافظ
6-جلو در ماشین خداحافظ
7-داخل ماشین خداحافظ
8-ماشین در حال حرکت بووووووق بوووق یعنی خداحافظ :|
فردا صبح هم مادر خانواده زنگ میزنه به زن میزبان میگه
اوا خدا مرگم بده دیشب نفهمیدم ازهمه خداحافظی کردم؟
از طرف من از همه خداحافظی کن :|
خداحافظ
شش سال اول زندگی:
- گریه نکن
- شیطونی نکن
- دست تو دماغت نکن
- تو شلوارت پی پی نکن
- مامانت رو اذیت نکن
- روی دیوار نقاشی نکن
- انگشتت رو تو پریز برق نکن
- شب ها تو جات جیش نکن
- با اون پسر بی تربیته بازی نکن
- اسباب بازی ها رو تو دهنت نکن
دوره دبستان:
- موقع رفتن به مدرسه دیر نکن
- پات رو تو جامیزی نکن
- ورق های دفترت رو پاره نکن
- مدادت رو تو دهنت نکن
- تخته پاک کن رو خیس نکن
- حیاط مدرسه رو کثیف نکن
- گچ رو پرت نکن
- تو راهرو سروصدا نکن
به ادامه مطلب بروید!!
زنگ زدم وزارت علوم و تحقیقات یه چی بپرسم، یارو میگه همش رو صفحه فیسبوکمون هست! میگم فیلتره که!! میگه اون دیگه به ما ربطی نداره اصن یه وضی......
!بعــضـی از ایـن پـشـه هــا قـیـافـشـون انـقـدر مـظـلـومـه
کـه آدم مـیـخـواد خـودش رگـشـو پـیـدا کـنه بــزاره تـو دهـنشـون
اگه گفتین عروس و داماد شب عروسیشون چه کاری روی تخت دونفره انجام میدن ؟!!
ادامه مطلب
غضنفر رادیولوژیست میشه.
عکس قفسه سینه میگیره، میبینه دنده یارو شکسته.
با فتوشاپ درستش میکنه!!!....
غضنفر میره کله پاچه بخره.
یارو میگه: "چشم بذارم؟"
غضنفر میگه: "اوکی!... من چش میذارم تو برو قایم شو."
روش جزوه ای(مخصوص دانشجویان): در این روش شما در راه پله دانشگاه کمین کرده و مقداری برگه دستتون میگیرید و سوژه مورد نظر رو مد نظر گرفته,در این هنگام برخورد شدیدی با طرف کرده و برگه ها پخش زمین میشود و شادوماد خم میشه برگه ها رو جمع کنه و ی دل نه صد دل زیرچشی عاشق شما میشه
شانس های ازدواج : دکترx, مهندس y, من و....(کمترین احتمال)
.
.
ادامه مطلب
شیخ گفت نترسید و در بیاورید ... !
همه خشتک بدریدندی و گوشی و تبلت ها را دراوردندی ....
شیخ خندیدندی و جی ال ایکس را راحت از جیب دراوردندی و در افق محو شدندی
حالا گیر کرده تو جیبش در نمیاد
هیچی دیگه برد نمایندگی درستش کرد
الان مثل روز اول داره از جیبش در میاد
_ تو جیب جا میشه ؟
بله
_از جیب راحت در میاد ؟
بله
-- GLX؟
آفرین درسته !
مردی تو یک فروشگاه بزرگ به یه دختر زیبا میرسه و میگه:خانم, من زنمو اینجا گم کردم ناراحت نمی شید اگه کمی با شما صحبت کنم؟
دختر:چرا!؟؟ !!
مرد:چون هر بار که با یه زن خوشگل صحبت می کنم
زنم یهو پیداش می شه!!
قلمراد از کنار جن رد میشه…
جن میگه بسم الله این دیگه کی بود
.
.
ترکه بچه بوده دیر میرسه مدرسه
معلم میگه دوباره چرا دیر اومدی ؟
میگه : خواب فوتبال میدیدم
بازی به وقت اضافه و پنالتی کشید !
.
ادامه مطلب
توی تیمارستان نوار نوحه میزارن
همه پامیشن میرقصن بجز قلمراد
میگن این حتما سالمه ! ازش میپرسن تو چرا نمیرقصی ؟
میگه : آخه من عروسم
تعداد صفحات : 7